جاودان فانی

و زمانی که جاودان به نقطه میرسد(.)

جاودان فانی

و زمانی که جاودان به نقطه میرسد(.)

یکی را دوست می دارم...


 

یکی را دوست می دارم

 

ولی افسوس ، او هرگز نمی داند .

 

نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاه من که

 

او را دوست می دارم ،

 

ولی افسوس

 

او هرگز نگاهم را نمی خواند .

 

به برگ گل نوشتم من که

 

او را دوست می دارم ،

 

ولی افسوس

 

او برگ گل را به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند .

 

به مهتاب گفتم : ای مهتاب

 

سر راهت به کوی او سلام من رسان و گو که

 

او را دوست می دارم ،

 

ولی افسوس

 

یکی ابر سیه آمد ز ره ، روی ماه تابان را بپوشانید .

 

صبا را دیدم و گفتم : صبا دستم به دامانت ،

 

بگو از من به دلدارم که

 

او را دوست می دارم ،

 

ولی افسوس

 

ز ابر تیره برقی جست و قاصد را میان ره بسوزانید .

 

کنون وامانده از هرجا ، دگر با خود کنم نجوا ،

 

یکی را دوست می دارم ،

 

ولی افسوس

 

او هرگز نمی داند...

 

باکی نیست

برای سرود عشق هیچ دستی نیست
برای فروغ اشک هیچ بسی نیست
برای دیدن یار هیچ ساعتی نیست
ولی توی چشمان یار هیچ شادی نیست
برای یافتن یار فرصتی نیست
برای یافتن فرصت یاری نیست
هستی نیست برای یافتن هر دوستی
دوستی هر چه کرد هیچ باکی نیست

وقتی

وقتی ذغال نماد سیاهی به عشق آتش سفید میشه
وقتی آب به عشق سرما برف میشه

چرا آدم نتونه قلب سیاهشو بعد از دوست داشتن سفید کنه!
فقط نیاز به اعتماد داره

سلامی به گرمای سرما

سلامی به گرمای سرما
سلامی با وجود دردا
سلامی با تموم وجود
سلامی با افتخار سرود
سلامی بی جواب
سلامی بی ثواب
سلامی که خداحافظی نداشت
ولی ای کاش خداحافظی بود
هع...

یاد یار

اسمت یار دریا
چشمت یار گرما
دستت باد سرما
یادت ابراز آتش
نگاهت جهنم سبز
...

دلتنگی

دلم تنگ برای یه نفس توی یه گوشه تاریک
دلم برای اشک
دلم برای خاک
دلم برای سیب
دلم برای آب
دلم برای زن
دلم برای تن
دلم برای مرد
دلم برای من
دلم تنگته خدا همه اینا بهونس

دوست یعنی...

دوست یعنی زیر دست توست
دوست یعنی روح زیر پوست
دوست یعنی اشکم مال توست
دوست یعنی هر چی هست مال قهر توست
من یعنی هر چه بود
بود که هر چی خواهی شد
بود یعنی هر چه خواهی شد
بود...
خسته از فلسفه بود و نبود
(فقط برای یه رفیق دو روزه)

۴۴ روزو ۶ ساعت دیگه

44 روز دیگه مونده تا بتونم ...
هیچی بیخیال